نمایشگاه کتاب: "درماندگی خودآموخته در چگونه زندگی کنیم؟"
ابوذر قاسمی نژاد
نمایشگاه علمی، جایگاه و مکان نمایش آخرین دستاوردهاست. نمایشگاه، مسبوق به زایش و تولید است، در غیر این صورت محلی از اعراب ندارد. شواهد نشان میدهد که با تقلیل و فروکاست عمیق علمی روبرو هستیم. دستاوردها از زایش و نوآوری خبر نمیدهد، هرچه هست تکرار آن چیزی است که از قبل بوده (چاپ مجدد). چاپ مجدد یک اثر، دو معنا دارد: یکی ارزشمندی و جاودانگی یک اثر؛ دوم، فقدان رقابت در تولید. درخصوص مورد اول باتوجه به منطق حاکم بر علوم انسانی از یکسو و این گفتۀ پوپر که زندگی سراسر حل مسئله است و ارزش یک تئوری به ابطلال آن است، جای هیچ تردیدی نمیماند که تولید جدید برای فهم شرایط جدید یک امر ضروری و ابتدایی است. در علوم انسانی، جاودانگی در نوشتن و گفتن نداریم اما، در نمایشگاه با سلطۀ شق اول و فرودستی شق دوم روبرو بودیم. این نشان میدهد که کشاکش آراء و تولید نظری با بحران روبروست. در فقدان زایش علمی به سر میبریم، زایشی که بتواند آنچه که از قبل بوده را به چالش بکشد.
بحث دیگر و مهمتر، مربوط به توزیع افراطی کتبِ به اصطلاح «چه بخورم؛ چگونه زندگی خوبی داشته باشم و چگونه خوب راه بروم و امثالهم» است. این کتب در سه دسته جای میگیرند. کتب عمومی که عموما بار روانشناسی مبتذلی دارند (مانند چگونه خوب به نظر برسیم، چگونه موفق شویم و...)؛ گونۀ دوم، کتب کودک و نوجوان است که عمیقاً بار ایدئولوژیک دارند که با اقتصاد سیاسی نشر همدستی میکنند؛ گونۀ سوم، کتب شبه مذهبی است که خود اساسا اقتصاد سیاسی حاکم بر نشر هستند. این کتب ماهیتی مشابه و موعظهگونه دارند و در پنهان با کتب گونۀ اول هم داستاناند، زیرا به دنبال این هستند که چگونه با خواندن یک یا چند اثر، زندگی خوبی داشته باشم. گونۀ اول معطوف به این دنیا هستند و کتابهای شبه مذهبی معطوف به این و آن دنیا. هر دو تجویزی و دستوری هستند. این وضعیت تراژیک را میتوان "درماندگی خودآموخته" نامید. این اصطلاح روانشناختی، معنا و کاربرد اجتماعی خاص خود دارد. یعنی فرایندی که در آن افراد به دلیل مکانیزمهای نهادی و تاریخی با وضعیتی روبرو هستند که خود را در مدار پیشرفت و توسعه نمیبینند. هر چه هست تکرار است؛ نمایش بدون زایش است. به زعم گارسیا مارکز، صد سال تنهایی است.
امسال هم نمایشگاه بهترین معرف تکرار مکررات در قالب تجدید چاپ آن چیزی است که از قبل بوده و آزمون خود را پس داده است: این یعنی درماندگی خودآموخته. این وضعیت اتفاقا بهترین معرف تراژدی فرهنگی نیز هست زیرا در فقدان تولیدات اثربخش و متفاوت، کتب به اصطلاح "چه بخورم و چه بکنم و چه بپوشم" نشاندهندۀ استیلای بهتآور عدم معنا، نداشتن طرح و برنامه و سلطۀ صنعت فرهنگی است که بستههای شبه علمی به خورد ملت میدهد. این وضعیت نشانگر فرهنگ عینی بر فرهنگ ذهنی هم هست که تورم معنایی و مفهومی نمایشگاه را تعمیق بخشیده است. فرهنگ عینی بر فرهنگ ذهنی غلبه دارد و آن را از عنصر رهاییبخش و انسانی تهی کرده و آن را در مدار تکنیک و تخنه قرار داده است. شتاب در خرید کتب آرامبخش و معجزهآسا از سِر ضمیر ما سخن میگوید، کتبی که بگوید "چگونه خوب غذا بخوریم"، "چگونه با یک لبخند دیگران را مجذوب کنیم" و یا "چگونه در هنگام انجام مناسک مذهبی خوب تمرکز کنیم تا بیشتر ثواب ببریم؟" در عصر فلسفهزدایی عمیقی بسر میبریم که باوجود این نوعِ اقتصادی سیاسی حاکم بر نشر، درماندگی خودآموخته تعمیق خواهد یافت.
اقتصاد سیاسی حاکم بر نشر درصدد تولید رضایت است و در پی ایجاد یک الگوی خاص بر خواندن و نوشتن. برندها (منظور افراد بنامی که قبلا اثر مهمی تولید کردهاند و اکنون در کنار انتشارات مربوطه به نوعی تبلیغ میکنند) نیز در این فرایند، مشارکت فعالانه دارند. سرگردانی افرادی که از یک نشر به نشر دیگر پرسه میزنند و در پی کتب "چگونه زندگی کنیم؟" هستند، امواج تردید را نشان میدهند؛ مجموعهای از امکانهای متناقض و عدم قطعیتها در یک فضای بیمعنا را نشان میدهد که با سلطۀ اقتصاد سیاسی حاکم بر نشر، تولید علمی به امری تودهوار، بیبندوبار و هرزه تبدیل شده که با فراگیری منطق میل انسان ایرانی مجبور میشود دوباره از درون انگارههایی بخورد و ارتزاق علمی کند و چیزی بر سر کشد که قبلا آنها را طرد و یا تجربه کرده است.
در فقدان رشد تخیل علمی، ما دائما در پی پرکردن فقدانهای حاصل از زندگی، از دالی به دالی میلغزیم و فقط علم و تولید علمی را تکرار میکنیم اما آن را درک نکردهایم. مجموعهای از تناقضها بر ما و جامعۀ علمی میکوبد؛ "رواقیگری و هیچ انگاری مطلق است". |