تمدن فوتبالی یا فوتبال متمدن؟
.
رضا شجیع
.

.
فوتبال، چه ویژگی فرهنگی ای دارد که آن را جذاب میسازد؟ برای پاسخ به این سئوال می توان به نظریۀ محدودیت و خشونت اشاره کرد. فوتبال، جانشین حرکتهای خشونتبار شده و آن را میتوان «فرایند تمدنآموزی» نامید. محدودیت های شکل گرفته در قوانین فوتبال، اهمیت کنترل بدن در لذتب ردن در یک بازی جمعی ـ نظیر منع استفاده از دست، منع بیرون رفتن دروازهبانان از محوطۀ جریمه و لمس توپ با دست ـ را نشان میدهند. بدین ترتیب، بر اساس نظر بری ریچاردز، ما با مفهوم «تابو» به شکلی جدید مواجه میشویم. اینجا نه دستها، بلکه پاها ابزارهای اصلی فعالیت انسان هستند که باید به کار روند و نقش ایفا کنند. اما اینجا کارکرد و نقش پاها عوض میشود، آنها دیگر ابزارهای خشونت و لگدکوب کردن و پامال کردن دیگران نیستند، آنها باید هنرمندانه توپ را حمل کنند و خشونت، تابو میشود و داور، حتی میتواند فرد خشن را از بازی بیرون کند. در اینجا ما با «والایش پا» روبهرو میشویم. والایشِ عنصری که در میدانهای نبرد، بر جنازۀ دشمنان رژه میرفت!
در اینجا تعریف پیروزی بر حریف تغییر کرده است، پیروزی نه با بازی خشن و نابودکردن حریف، بلکه با بازی جوانمردانه باید به دست آید. به این ترتیب، نقش تمدنآموز فوتبال، خود را نمایان میسازد. والایش پا، عقب راندن خشونت تلقی میشود. فوتبال در این شرایط، به یک نمایش هنرمندانه تبدیل میشود. از این منظر، میتوان شکوه فوتبال را در شکوه شکل یافتنِ تمدن بازیافت و به عبارت دیگر، فوتبال، مظهر پیشرفت تمدن و عقب رفتن خشونت است.
اما نظر نوربرت الیاس به عنوان یک جامعه شناسِ تأثیرگذار در جامعه شناسی ورزش، با ویژگی تمدن آموز فوتبال در تعارض است. او نشان میدهد که چگونه آداب معاشرت، دستخوش تغییر و تحول می شود. فرایند متمدّن شدن، شامل عملکرد افراد در درجات بیشتر از خودکنترلی احساس میشود. در قرون وسطی، معیارهای رفتار اجتماعی و معاشرت با کارکردهای جسمانی، آداب غذا خوردن، عادات جنسی و خشونت، به طور فزایندهای به شمار بیشتری از مردم تحمیل می شد و شمار زیادی از مردم را درگیر می کرد؛ طوری که دفع ادرار، عادات خوابیدن و رفتارهای جنسی نیز تحت کنترل بود و شخص دچار محرومیّت بیشتری می شد.
به تعبیر الیاس، فوتبال اجازه می دهد مردم، هیجانی کامل و بدون خطر را تجربه کنند. از این رو، فوتبال تبدیل به روزنهای میشود برای احساساتی که نمی توانند از طریق دیگری در جنبههای عادتی زندگی اجتماعی، تصفیه شوند. حوادث ورزشی ممکن است در تماشاگران یا ورزشکاران دیده شود، از این رو «تمدن زدایی ناگهانی» ممکن است حتی بعد از دوره های متمدن شدن اتفاق بیفتد. برای مثال، بر حسب نظر الیاس و دوانینگ، فوتبالِ مردمی در بریتانیا تا اواخر قرن نوزدهم، یک سرگرمیِ اغلب خشن و عوام پسند بود. این مسابقات، فاقد هرگونه قانون مندی رسمی در میدان بازی بود، و تنها قوانین اوّلیهای داشت که وقوع خشونت را تسهیل می کرد؛ آسیب های بدنی و مرگ ها نیز در مسابقات فوتبالِ مردمی، معمول بود. مثال دیگر در زمینۀ اوباشیگری است؛ فوتبال برای اوباش، یک شیوۀ زندگی است و با همۀ اقدام های بازدارنده، دست از آن برنمیدارند. افزایش مراقبت پلیسی در داخل ورزشگاه ها نیز باعث شد که زد و خوردها به خیابان های بیرون ورزشگاه ها منتقل شود و کار پلیس را بیش از پیش دشوار کند.
آنچه مسلم است این است که مردم در هر زمانی میتوانسته اند چیزی شبیه توپ بسازند و با وضع قراردادهایی، به سوی اهداف مشخصی حرکت کنند. اینکه امروزه فوتبال به چنین جایگاه ممتازی نائل شده، نشان از این امر دارد که فوتبال در شکل امروزی اش، به نمادی از تجدد یا مدرنیته تبدیل شده است. |